کد مطلب:141975 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:156

خطبه فاطمه در کوفه
فاطمه دختر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام خطبه ای آتشین در كوفه ایراد كرد. نخست حمد و سپاس خداوند و مدح پیامبر و مدح اهل بیت علیهم السلام گفت و سپس فرمود: «اما بعد یا اهل الكوفه، یا اهل المكر و الغدر و الخیلاء، فانا اهل البیت، ابتلانا الله بكم و ابتلاكم بنا، فجعل بلاءنا حسنا، و جعل علمه عندنا و فهمه لدینا، فنحن عیبة علمه و وعاء فهمه و حكمته و حجته علی الارض فی بلاده لعباده... [1] ؛ اما بعد، ای اهل كوفه! ای فریبكارها و نیرنگ بازها! ما اهل بیتی هستیم كه خداوند ما را به شما امتحان كرد، و شما را به ما امتحان فرمود. پس آن را امتحانی نیكو قرار داده علمش را نزد ما و فهمش را پیش ما قرار داد.

پس ما منبع علم او و ظرف فهم او و حكمت او و محبت او بر روی زمین در شهرهای او


برای بندگانش هستیم». پس از آن دختر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام آن مردم را تهدیدها فرمود، از جمله عواملی كه موجب این قتل و غارت ها و بی حرمتی ها شد، حسادت و رشك اهل كوفه در بیان ایشان عنوان شده است: «أحسدتمونا، علی ما فضلنا الله تعالی، ذلك فضل الله یؤتیه من یشاء و من لم یجعل الله له نورا فما له من نور...؛ [2] شما به ما رشك ورزیدید، بر آن چه خداوند متعال ما را برتری داد، و آن فضلی است از خداوند كه به هر كه بخواهد عنایت می كند و كسی را هم كه خداوند به او نوری ندهد او را نوری نیست» در هر حال با یك مقایسه قرآنی تكلیف انسان را روشن ساخته اند. این خطابه آن قدر بر جان ها نشست كه اشك ها از چشم ها روانه شد و دل هایشان را رعب و ترس گرفت و مردم به خود آمدند كه چه گناه بزرگی را به دوش خویش كشیدند. با اشك و آه فریاد برآوردند كه: «حسبك یا ابنة الطیبین فقد احرقت قلوبنا، و انضجت نحورنا، و اضرمت اجوافنا...؛ [3] ای دختر پاكان تو را بس است كه دل هامان آتش زدی و فریاد از سینه هامان بلند شد و جانمان را آتش زدی» پس از آن، او از سخن باز ایستاد و همه را در غم خویش وانهاد.

الحمدلله اولا و آخرا


[1] مثير الاحزان، ص 86؛ بحارالانوار، ج 45، ص 110؛ الاحتجاج، ج 2، ص 27؛ حياة الامام الحسين عليه السلام، ج 3، ص 238؛ السيدة زينب عليهاالسلام، ص 267.

[2] السيدة زينب، ص 267 - 268.

[3] بحارالانوار، ج 45، ص 112؛ مثير الاحزان، ص 88؛ الاحتجاج، ج 2، ص 29؛ السيدة زينب، ص 269.